یادداشت من در لاهیگ با نگاهی به شهرسازی لاهیجان و تداوم روند تخریب
می نویسم که این سکوت هم آغازی بر تخریبی دیگر نباشد
این یادداشت در لاهیگاین نکته که لاهیجان، شهری با کالبد فضایی مشخص و هویت شهری ـ تاریخی مستقل است و در مقایسه با سایر شهرهای گیلان به نوعی صاحب سبک، چندان سخت نیست؛ اما سئوال اینجاست که با چه توجیه و در چه ساختاری این تفکرات برونزا در شهر به راحتی اجرایی میشود.
تخریب "تکیه امجد السلطان" و جایگزینی آن با میدانی بیهویت و ناآشنا
به معماری و فرهنگ بومی منطقه به تخریب بخش مهمی از "باغ ملی" لاهیجان
میانجامد و از آن به طرح جداکنندههای بتنی وسط خیابان امام خمینی(ره) و اکنون
نیز تخریب بلوارهای زیبای آن، به راستی لاهیجان را چه شده است؟
آیا این همان شهری است که پیش از وجود بسیای از شهرها نامش در کتاب "حدود
العالم" آمده است؟ آیا این همان شهری است که نقشه ارگ شهر با برج و باروهای
آن در نوع خود کمنظیر عنوان شده است؟ البته گمان نمیرود که شهردار و همفکرانش که
در تفکری صرفاً "نوگرایانه" تاریخ را واپسگرایی میشمارند، حتی آن را
دیده باشند!
این شهر صرفنظر از تاریخ پرافتخار خود، تا همین سالهای پیش نیز در رتبهبندی
شهرهای گیلان پس از رشت در جایگاه دوم استان قرار میگرفت، اما به راستی با روند
توسعه امروزی رشت، انزلی، آستارا و حتی همین لنگرود خودمان، آیا میتوان لاهیجان
را در رتبه چهار شهر برتر استان قرار داد؟
همانطور که پیش از تخریب "تکیه امجد السلطان" و تخریب "باغ
ملی" لاهیجان در روزنامه و سایتها نوشتم، روند تخریب قطعاً به همینها ختم
نمیشود و نخواهد شد.
در این سالها بحث "ترافیک" دلیل اصلی تغییرات کالبدی شهر بوده است.
همان بهانهای که در دوره رضا شاه نیز برخلاف سنت شهرسازی کشور، به غلط تغییرات
کالبدی گستردهای را از درون در لاهیجان پدید آورد و طی آن در محدوده بازار
لاهیجان، ایجاد دو خیابان قائمالزاویه، نظام محلهای لاهیجان را از هم گسست.
لاهیجان شهری با 6 مدخل ورودی، تبدیل به منطقهای میشود که خیابان سراسر آن
را درمینوردد و خیابان به عنوان نماد تجدد و ترقی، انعکاس شیفتگی محض از شهرسازی
قرن نوزدهم میلادی اروپا در تفکر حاکمیت میگردد. تغییری اینچنین گسترده با شکلگیری
محلات بیهویت و مهاجرنشین همراه میگردد و کالبد شهر لاهیجان سالها از ساختار
ناهمگون رنج میبرد.
در دوره دوم شهرداری فریدون برهانی که همراه با پیگیری طرحهای جامع شهری از مسئولان
استانی و کشوری است، روند توسعه شهری از بیرون کالبد هستهای شهر درنظر گرفته میشود.
بلوار توحید، بلوار عاقلیه، بلوار دانشگاه و تلاش مدیریت شهری وقت برای ساماندهی
شریانهای اصلی و زیربنایی شهر از حاشیه شهر، بیآنکه تغییراتی در کالبد هسته شهر
پدید آورد، علاوه بر کاهش مسأله ترافیکی لاهیجان، سبب توسعه و رشد شهر در مناطق
جدید و برنامهریزیشده میگردد که نویددهنده بهبود شهرسازی لاهیجان بود. امری که
هرچند با رفتن برهانی نگاه کلان و شهرسازانه آن کمرنگ شد و در حد مباحث اجرایی و
جزئیات فنی تقلیل یافت، اما با قانونمداری شهردار سابق لاهیجان (مسألهای که نقطه
ضعف دوره مدیریت برهانی بود)، همچنان نقطه امیدی در گذار به روند شهرسازی منطقی بود.
اما با توجه به عملکرد شهرداری در این مدت میتوان گفت، در برنامهریزی کنونی
شهر، اقدامات هوسمان گونه قرن 19 میلادی در دستور کار قرار گرفته است. در این مدت
کوتاه شهر از درون تغییرات کالبدی معناداری را در خود شاهد است. نمادهای هویت شهری
لاهیجان علیرغم حساسیت شهری شهروندانش مورد تهاجم قرار میگیرد و راه حل کاهش
ترافیک مرکز شهر، افزایش حجم شریانهای ورودی نتیجهگیری میشود!
در این مدت دستاوردهای ادوار قبل نیمهکاره رها میشود و پروژههای جدیدی علیرغم
وضعیت نیمهکاره در گذشته، از سر گرفته میشود. اقداماتی که قطعاً کسی نمیتواند تضمین
کند که به بهبود وضعیت ترافیکی لاهیجان بیانجامد.
شهرداری بهتر است برای حل این مشکل ابتدا از نقش خود در تشدید مسأله ترافیکی
بکاهد. وقتی در کوچهای هشت متری مجوز احداث بنای هشت طبقه که در هر طبقه آن نیز
چندین واحد تجاری تدارک دیده شده صادر میشود (برای نمونه نگاه کنید به ساختمان
هشت طبقهای که نیمهکاره در کوچه منتهی به خیابان امام در پشت چاپخانه فولادلو
ساخته شده است)، آیا به مسأله تردد در آن کوچه و تأثیر آن بر ترافیک شهر ـ آنهم
در شلوغترین بخش شهر ـ فکری شده است؟ اینکه تأسیسات زیربنایی آب و فاضلاب و برق
شهری جوابگوی آن خواهد بود یا خیر که به وضوح روشن است! چرا که کندهکاریهای گسترده
در شهر نشان میدهد که هیچ هماهنگی و برنامه محوری بین شهرداری و نهادهای مرتبط با
آن نیست!
باری این امری است که در بسیاری از نقاط شهر شاهد ایجاد آن هستیم و لاهیجانیها
به وفور دیدهاند که در کوچههای باریک بافتهای شهر چگونه مجوز ساختمانهای پنج ـ
شش طبقه صادر میشود. به دامنه شیطان کوه نگاه کنید و به بافتهای قدیمی شهر...
آیا از دامنه کوه و سقفهای سفالی بافتهای قدیمی شهر اثری میبینید؟
سرنوشت بلوار عاقلیه با صرف هزینه میلیاردی چرا باید نیمهکاره رها شود، درحالی
که خود میتواند به کاهش مسأله ترافیکی در بخشهای مهمی از شهر بیانجامد؟! آیا این
طرح که گفته میشد بخش وسیعی از ترافیک لاهیجان را حل میکند، در نگاه شهردار جدید
بیمصرف شده و توسعه حجمی خیابان امام ترافیک شهر را حل میکند؟ آیا انتقال گره
ترافیکی از میدان شهدا به میدان ورودی امیر شهید مشکلگشاست؟ آیا کوچه موازی جنب
خیابان امام (پشت چاپخانه فولادلو) که در صورت افتتاح ساختمان تجاری هشت طبقه، خود
یکی از عوامل ترافیکی خواهد بود، میتواند به عنوان آلترناتیو عمل کند؟
تا چه زمانی هزینه چنین اقدامات نامتعارفی را باید شهر و شهروندان بپردازند؟ آیا
طرح جداکنندههای بتنی خیابان امام چند سال پیش که با جداکنندههای فلزی اجرا شده
بود با شکست و نتیجه معکوس مواجه نشد و جمعآوری نگردید؟
آری! شهروند عزیز لاهیجی! شهر ما امروز از همه سهمی که در روند توسعه میتوانست
داشته باشد، میزبانی برای انگلهاست؛ آنها که شهر را برای سوداگری خود دکانی کردهاند،
بی هیچ تعلق خاطری و در این بین شهرداری و نهادهایی که باید مدافع شهر باشند،
همچون گماشتگان آنان چه ماهور بزنند، چه ابوعطا، خوب میرقصند... و در این گذار
است که سهم ما از آنچه حقوق شهروندی نیز خوانده میشود، روز به روز در حال مصادره
است.
این نوشتههای شتابزده را مینویسم که این سکوت هم
آغازی بر تخریبی دیگر نباشد.









